شدت وضوح....
ماهی کوچولو درون آب از این طرف به آن طرف می رفت .
گاه دمی می جنباند گاه نوکی به علف های سطح آب می زد و....روزی نزد ماردش رفت وگفت مادر جان این آب که می گویند چیست ؟کجاست؟ پس چرا ما آب نداریم؟! مادر بامهربانی لبخند زد وگفت :عزیزکم آب همین است که در آن شنا می کنی ما این همه آب داریم ولی ماهی کوچولو نمی توانست این سخنان را درک کند تا اینکه روزی که به سطح آب آمده بود ناگاه خود را درون یک سبد پلاستیکی یافت [کودکی بازیگوش اورا از آب گرفته بود]تمام عالم در نظرش سیاه شد واگر اندکی دیر تر درون تنگ آب می افتاد.......
آنجا بود که با همه وجود فهمید آب چیست.
حال ما انسان ها ،َ حال همین ماهی کوچولو است آن قدر در نعمت های الهی غرقیم که آن هارا نمی بینیم کافیست اندکی از این نعمت ها از ما گرفته شود تا بَا همه وجود آن ها را درک کنیم . گاه خاری کوچک که به دستمان َفرو می رود سفیر الهی است برای آن که به ما بگوید نعمت سلامت را ببین.
یکی از فلسفه ها وآثار هر بلا وسختی نیز در زندگی انسان نشان دادن همین نعمت هاایی است که از فرط وضوح دیده نمی شوند .
اگر چشم هارا کاملا بگشاییم نعمت های کثیر وعظیم الهی را خواهیم دید .
برگرفته از کتاب جرقه محصول موسسه آرامش جاویدان